Tuesday, November 15, 2005

گاهی وقتا ادم احتیا ج به سکوت داره تا یه چیزهایی خودش درست بشه
سکوت .....سکوت.... وباز هم .......................س
امروز سه شنبه و یا چهار وشاید هم پنج واگر تو بخواهی شش وحتی هفت ویا به اندازه ی تمام من های دنیا
زندگی همچنان در تمام وجودم جاریست
دیروز دوشنبه رفتم دانشگاه همه اش در سکوت وتنهایی اما شیرین و لذت بخش وامروز سه شنبه است ویا چهار شنبه واگر
تو بخواهی پنج و حتی هفت و یا به اندا زه ی تمام پنجره ها
زند گی همچنان در تمام وجو دم در تمام رگهای بدنم جاریست
انروز یکشنبه رفتم دانشگاه دوباره.. مثل همیشه.. بچه ها رو دیدم کلی خوش گذشت و اتفاقهای زیبا....... چه قدر خوبه ادم حرفشو بزنه کلی هم خسته شدم و امروز سه شنبه و یا چهار و شاید هم پنج و اگر تو بخوا هی من می نویسم شش و حتی هفت و یا به اندازه ی تمام قلم های خسته ی دنیا
زندگی همچنان در رگهایم جاریست و صدای پایش با زمزمه ای اشنا وجودم را تسخیر می کند
انروز شنبه رفتیم خرید کلی راه رفتیم اما هیچی نخریدم نشد. بر گشتیم اما خوب بود باید درس می خوندم. خوندم؟؟؟؟ اره تقریبا. فیلم نگاه کردیم و.......سکوت
و امروز سه شنبه ویا چهار وشایدهم پنج واگر تو بخواهی می گویم شش و حتی هفت ویا به اندازه ی تمام ..............هر چه تو گفتی وزندگی در تمام رگهای بدنم جاریست و بدنم می لرزد زندگی یعنی چه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟/

5 Comments:

At 6:52 PM, Anonymous Anonymous said...

This comment has been removed by a blog administrator.

 
At 7:04 PM, Blogger سپیدار said...

سلام.سلام به صباي گلم.صبا باور كن تعريف الكي نمي كنم خييييييييييييييلي ناز بود.حس جالبي توش جريان داشت.زندگي يعني همونايي كه گفتي همون يكشنبه و دوشنبه و...همون خريد و دانشگاه....گاهي فكر مي كنم نبايد پيچيده تر از اين كردش.ولي من كه دست خودم نيست مي كنم اين كارو....:)تو چطور؟

 
At 2:59 PM, Anonymous Anonymous said...

سلللللللللللللللللللام به روز می بینمت. چه عجب. نه به اون روزای اول که هنوز یک روز نشده up می کردی نه به حالا.اگه اجازه بدی برم بخونم چی نوشتی بعدش بیام. پس فعلا

 
At 2:58 PM, Anonymous Anonymous said...

خدایی صبا جان خیلی خوب نوشته بودی. به قول سپیدار یک حس جالب توی نوشتت جریان داره. یک حس که ناخوداگاه خواننده رو با خودش همراه میکنه.یهو میبینی که داری لبخند میزنی و سر به نشانه تایید تکان می دهی.
وقتی که آدم اینهمه راحت فکر میکنه و سبک زندگی میکنه چقدر خوش میگذره نه؟ دیگه روزها اصلا تکراری و ملال آور به نظر نمیرسه و هر روز هزار تا شیرینی تازه با خودش میاره و یک سبد خاطره خوش رو شب تو ذهن باقی میگذاره و یک دنیا امید واسه بیدار شدن از خواب و همراه شدن با خورشید تو دل میکاره.
ممنون صبا. باور کن خیلی روی من اصر گذاشت.

 
At 1:45 AM, Anonymous Anonymous said...

salam

 

Post a Comment

<< Home