دیشب خیلی دوست داشتم که تمام شب رو بیدار باشم و دعا کنم اما نشد البته کردم اما هنوز کلی کار داشتم
میدونی این روزها احساس خوبی ندارم فکر می کنم کارهایی که دارم میکنم درست نیست
یا اون چیزی که می خوام حق من نیست ................ چرا این روزا به من این طوری نگاه می کنی(سپیدار جونم این یکی دیگه توهم نیست) خودت که میدونی من چقدر عاشق اون لبخند توام ..... فکر شو بکن اگه اون کسی که خیلی دوسش داری بهت لبخند بزنه چقدر لذت بخشه یا لااقل فکر می کنی که دوسش داری. انگار همه کوهها و دریاها و همه دنیا رو گرفتی تو بغلتو داری از خوشی فریاد میزنی
ولی این لحظه ها همیشگی نیست لااقل من که فقط تو فکر شم اما می دونم که به منم نگاه میکنی منتظری که به منم لبخند بزنی