Monday, December 26, 2005

چی می خوام بگم کاش یه شعری چیزی داشتم می نوشتم شاید نیست و یا الان به ذهنم نمی رسه گفتی خسته ام منم خسته ام نه نمی دونم چه احساسیه شاید خستگی و شاید وشاید ناراحتی وغم و ...به خاطر هیچی. هیچی که هیچ نیست اگر بخوام بنویسم از اینجا تا تا می خواستم بگم تا خورشید ولی انگار به اون سمت نمی ره تا بینهایت تا تاریکی تا ظلمتی که پر از نور . سفید سفید سفید. نمی دونم شاید مشکل از منه بیش از حد به دیگران فکر میکنم و کمتر به تو. دیگه از من منم خبری نیست و شاید هم نه مشکل از یه جای دیگه است از ادمایی که جلوی تو یه جورن و پشت سرت یه جور دیگه ویا نه این که اصلا مهم نیست مشکل از تفکر خودته نسبت به ادمها وقتی اونها یه جور دیگه اند و تو اصلا انتظار نداری و شاید من هم از این دسته ادمهام برای دیگران شاید اینها فقط تفکراته فقط وفقط فکرهای بی اساسی که اصلا مهم نیست .احساسهای زودگذر و شاید هم شاید هم هیچ مشکلی نیست و همه ادمها خوبند و حتی اونهایی که.... وحتی خودت. اونقدر خوب که می تونی همه اونها رو دوست داشته باشی و از یودن با اونها لذت ببری به همین سادگی................مثل وقتی که من از با تو بودن لذت می برم و شاید هر کسی برای خودش دنیایی داره که فقط از با تو بودن لذت می بره فقط همین وچقدر زیبا

Tuesday, December 20, 2005


باز هم درس و مشق و کتاب و جزوه و (اگه باشه اگه همیشه رفته باشی سر کلاس) وامتحانو امتحانو امتحان
می خواستم از چیزهای دیگه بنویسم اونم بعده این همه مدت از تووقتی با هم حرف می زنیم از خودم وقتی تنهام از مهندس وقتی جنبه نداره از اون یکی مهندس از دوست رفیق وقتی نمی بینمش از تولد که نشد بهش تبریک بگم از عمو که هنوز نیومده ازپاییز و
پیاده روی وقتی هوا سرده وبستنی و..........مدادم که گم شده بود و اردو و سینما که قراره بعدا بریم با سپیدار جونم وازخداودورافتادنهاوکار و لذت و سر در گمیهای لذت بخش وقتی ندونی اخرش چی می شه و تو کجای این دنیا یی وبچگی وقتی دوست داری تمام مدت رو به بازی و شادی بگذرونی از الفبا وقتی ندونی گذشتنو با کدوم ذ/ز می نویسن واز این که اگه خودتو بذاری جای ادمایه دیگه چی می شه مثلا جای یه ...یه ادمی که هیچی نداره و همیشه غصه می خوره یا نه ادمی که هیچی نداره و بیشتر از تو از زندگیش لذت می بره واز کتایون وقتی که بالهاش خیس می شه ومد رسه دانشگاه و غیبت و بعضیا که یه عالمه درس می خونن و از جدول ضرب کلاس وریاضی و معادلات و......امتحان و امتحان و امتحان.


باز هم درس و مشق و کتاب و جزوه و (اگه باشه اگه همیشه رفته باشی سر کلاس) وامتحانو امتحانو امتحان
می خواستم از چیزهای دیگه بنویسم اونم بعده این همه مدت از تووقتی با هم حرف می زنیم از خودم وقتی تنهام از مهندس وقتی جنبه نداره از اون یکی مهندس از دوست رفیق وقتی نمی بینمش از تولد که نشد بهش تبریک بگم از عمو که هنوز نیومده ازپاییز و
پیاده روی وقتی هوا سرده وبستنی و..........مدادم که گم شده بود و اردو و سینما که قراره بعدا بریم با سپیدار جونم وازخداودورافتادنهاوکار و لذت و سر در گمیهای لذت بخش وقتی ندونی اخرش چی می شه و تو کجای این دنیا یی وبچگی وقتی دوست داری تمام مدت رو به بازی و شادی بگذرونی از الفبا وقتی ندونی گذشتنو با کدوم ذ/ز می نویسن واز این که اگه خودتو بذاری جای ادمایه دیگه چی می شه مثلا جای یه ...یه ادمی که هیچی نداره و همیشه غصه می خوره یا نه ادمی که هیچی نداره و بیشتر از تو از زندگیش لذت می بره واز کتایون وقتی که بالهاش خیس می شه ومد رسه دانشگاه و غیبت و بعضیا که یه عالمه درس می خونن و از جدول ضرب کلاس وریاضی و معادلات و......امتحان و امتحان و امتحان.